پارسای نباتی من پارسای نباتی من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

پارسا پسر شاتوتی من..

ماهگردت مبارک شاتوتم

سلام ماه من سلام ستاره ی من..ماهگردت مبارک قربونت برم من مامانی..پایان 19 ماهگیت و وارد شدنت به 20 ماهگی مبــــــــــــــــــــارکباد..   20 ماهگیت مبارک خوشمزه ی من کیکت رو هم خودم درست کردم پسرم..امیدوارم خوشت بیاد وقتی میبینیش.. پایان 19 ماهگیت مبارک شیرین پسر مامانی پارسای عزیزم       ...
27 مرداد 1393

مهمان..مریضی پسرم عشقم..

  سلام عروسک مامان خوشکلک مادری دنیای من.ستاره ی من..خیلی وقته که آپ نکردیم چون یه کم درگیر بودم .هم مهمون داشتم و هم شما گل پسرم ویروس گرفتی منم درگیر تو هستم الانم که دارم این پست رو مینویسم شما تازه یه کوچولو بهتر شدی.ویروس گرفتی اول ک بردیم دکتر اسهال نداشتی فقط بدنت دونه های قرمز زده بود و دو شب بود که نمیخوابیدی وتب داشتی اول فکر کردم شاید عوارض واکسنته بعد گفتم شاید از دندونته شاید داری دندون در میاری ولی هیچ کدوم نبود.دکتر گفت ویروسه و شیاف و شربت داد سه روز خوب شدی دوباره تب کردی و ایندفعه اسهال هم گرفتی و هر 5 دقیقه اسهال..نمیدونی چی ب من و تو گذشت.بابا هم که هول میشد نمیدونست چی کار کنه.دوباره بردیمت دکتره خودت خوشبختان...
24 مرداد 1393

واکسن پایان 18 ماهگی..

سلام مهربونم سلام عزیز تر از جونم سلام دنیای من شنبه با بابایی صبح رفتیم خانه ی سلامت که به سلامتی واکسن پایان 18 ماهگیتو البته با چند رود تآخیر بزنی.. خودم هم واکسن کزاز میخواستم بزنم چون آخرین بار 15 سالگی زده بودم و بعد از 10 سال دوباره باید میزدم .خلاصه اول واکسن منو زد و بعد پای چپ و دست راست تو رو واکسن زد گل مامانی.ایشالا ب سلامتی مامانی..دیگه رفت واسه ی پایان 6 سالگی ایشالا.قطره ی فلج اطفال رو هم ریخت دهنت خانومه..وقتی اومدیم خونه بهت شربت استامینوفن دادم و خوابوندمت از همون روز بیقراری..ودیشب یه کم تب کردی و بهت شیاف زدم.الان سه روزه که بیقراری داری و کسلی و بدنت کم گرم میشه ایشالا امشب دیگه راحت بخوابی و این حال ازت خا...
6 مرداد 1393

هشتمین دندان پسرکم..

27 تیر ماه طلوع هشتمین مرواریدت مبــــــــــــارک امیدم..نفسم مامانی جونم ب سلامتی هشتمین دندونت هم خودش رو نشون داد و پسرم هشت دندونه شد..خخخخخ هم سنای تو بیـــــــــــــشتره دندوناشون در اومده اما تو تازه هشتمی هستی..همه میگن خیلی خوبه هم دیر تر خراب میشه هم مغزش پُره.. ایشالا که همینطوره قلبم..   از پایین سمت چپ..صورتی رنگه.. ...
3 مرداد 1393

گردش..جاده..آب بازی

سلام وروجک من قربون خنده های شیرینت بشم الهی پسرم..28 تیر ماه با بابایی تصمیم گرفتیم بریم گردش و بابا هم ما رو برد کن سولوقان و هوا هم خیلی اونجا خنک بود و تصمیم گرفتیم بریم پایین لبه آب.خیلی خوب بود آب خیلییییییی خنک بود .اولش یخ زده بود پاهات و یه ب آب میزدی سریع پاتو جمع میکردی..خخخخ.اما دیگه خوشت اومده بودو جیغ میزدی ک میخوام  تو آب باشم. منم پامو کرده بودم تو آب ولی بابا از خیسی بدش میومد نیومد تو آب.خیلی خوب بود و خوش گزشت..تو نمیخواستی بیای بیرون.برگشتنی هم رفتیم کوهسار و آش خوردیم بعد برگشتیم خونه..یه روز خوب و یه گردش خوب بود مامانی..بوووووس دوستت دارم. ...
2 مرداد 1393
1